جدول جو
جدول جو

معنی ور بکشیین - جستجوی لغت در جدول جو

ور بکشیین
برداشتن مقداری از چیزی، دلخور بودن، به طرف خود کشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

رشد بی رویه ی ساقه های سبزیجات
فرهنگ گویش مازندرانی
روان شدن، جاری بودن، به حرکت درآمدن حشرات و خزندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
به کار گرفتن بی قاعده ی افراد یا وسایل، کار کشیدن بیش از
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت کردن، همانند حرکت خزندگان خزیدن آهسته
فرهنگ گویش مازندرانی
روییدن یک نواخت خوشه ی برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
تیز کردن کارد و دیگر ادوات، تابیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سوت زدن –آژیر کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
صدایی که هنگام گلودرد ادا شود
فرهنگ گویش مازندرانی
ریختن و پراکنده کردن بار به هنگام حمل در اثر بی احتیاطی
فرهنگ گویش مازندرانی
۲به مرحله ی بذر دهی رسیدن گیاهانی مانند کاهو اسفناج ۲رشد
فرهنگ گویش مازندرانی
فریاد زدن جیغ کشیدن، زوزه ی گرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
تهدید کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
لره بکشیین
فرهنگ گویش مازندرانی
چیزی را روی زمین کشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
لیسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بر زمین کشیدن اجسام و یا اشیا
فرهنگ گویش مازندرانی
دم کشیدن، پخت کامل پلو
فرهنگ گویش مازندرانی
حرف زدن، دم زدن، ناله کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرواز کردن، برخاستن پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
انکار کردن، منکر شدن به صورت تعمدی، جر و بحث کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بیرون آوردن چیزی از جایی
فرهنگ گویش مازندرانی
به ثمر رسیدن، متر کردن، جلوگیری از ارتکاب عمل خلاف
فرهنگ گویش مازندرانی
حمام کردن، کنایه از عسل کردن، آب کشیدن پارچه و پوشاک
فرهنگ گویش مازندرانی
با سرعت غذا را بلعیدن، غذا خوردن با تعجیل
فرهنگ گویش مازندرانی
قطع ارتباط کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جلو کشیدن، کسی را جهت پرسش درباره ی موضوعی خاص نزد خود فرا
فرهنگ گویش مازندرانی
دست کشیدن از کاری، مالیدن، ماساژ دادن، نوازش کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دراز کشیدن، تیغ کشیدن روی پوست بدن جهت حجامت یا هر قصد دیگر.، رشد کردن، رشد گیاهانی که بوته ی رونده دارند
فرهنگ گویش مازندرانی
پاره، لاشه، صوتی در بیان خوشحالی، وصله کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
احساس درد شدید در پا یا درد بر اثر سرما
فرهنگ گویش مازندرانی
دادر زدن، به دار آویختن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرناس کشیدن در خواب، خرخر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
درد پیش از زایمان، درد کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوجه آوردن پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی